English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 247 (5384 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
depose U عزل نمودن خلع کردن
deposes U عزل نمودن خلع کردن
deposing U عزل نمودن خلع کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
condition U شرط نمودن شایسته کردن
lead U هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
leads U هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
postulate U قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulated U قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulates U قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulating U قیاس منطقی کردن فرض نمودن
adjusting U تسویه نمودن مطابق کردن
adjusting U تصفیه نمودن تنظیم کردن
adjusts U تسویه نمودن مطابق کردن
adjusts U تصفیه نمودن تنظیم کردن
revise U اصلاح کردن اصلاح نمودن
revises U اصلاح کردن اصلاح نمودن
revising U اصلاح کردن اصلاح نمودن
immerse U غوطه ور کردن شناور نمودن
immersed U غوطه ور کردن شناور نمودن
immerses U غوطه ور کردن شناور نمودن
immersing U غوطه ور کردن شناور نمودن
delineate U ترسیم نمودن معین کردن
delineated U ترسیم نمودن معین کردن
delineates U ترسیم نمودن معین کردن
delineating U ترسیم نمودن معین کردن
glamorised U فریبا نمودن طلسم کردن
glamorises U فریبا نمودن طلسم کردن
glamorising U فریبا نمودن طلسم کردن
glamorize U فریبا نمودن طلسم کردن
glamorized U فریبا نمودن طلسم کردن
glamorizes U فریبا نمودن طلسم کردن
glamorizing U فریبا نمودن طلسم کردن
extrapolate U قیاس کردن استقراء نمودن
extrapolated U قیاس کردن استقراء نمودن
extrapolates U قیاس کردن استقراء نمودن
extrapolating U قیاس کردن استقراء نمودن
countersink U خزانه نمودن کلاهک دار کردن خزینه دار کردن خزینه
find and replace U پیدا کردن و جایگزین نمودن
fractionate U تجزیه وتفکیک نمودن برخه کردن
graving dock U اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
instate U برقرار کردن منصوب نمودن
palpate U لمس کردن امتحان نمودن
to lay down a rule U قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
to win nny one's affections U محبت کسی راجلب کردن کسیرادلبسته خود نمودن
warm up U قبل از بازی حرکت کردن وخود را گرم نمودن
To belittle oneself . To make oneself cheap. U خود را سبک کردن ( تحقیر نمودن )
chemical wash U کهنه شور یا دواشور نمودن فرش با کلر و خاکستر چوب جهت ملایم کردن رنگ ها و افزایش طول عمر ظاهری و غیر حقیقی فرش
Other Matches
shows U نمودن
seemed U نمودن
seem U نمودن
to gain any ones ear U نمودن
showed U نمودن
seems U نمودن
dost U نمودن
abstract U نمودن
abstracting U نمودن
abstracts U نمودن
showŠetc U نمودن
show U نمودن
dont U نمودن
animadvert U نمودن
animalize U نمودن
to humble oneself U افتادگی نمودن
misrepresentation U بد ارائه نمودن
digitizing U دیجیتالی نمودن
friend U یاری نمودن
plotted U رسم نمودن
curtailed U مختصر نمودن
plot U رسم نمودن
fill up U خاکریزی نمودن
microjustification U ریزتراز نمودن
curtail U مختصر نمودن
curtailing U مختصر نمودن
curtails U مختصر نمودن
plots U رسم نمودن
waives U اغماض نمودن
waived U اغماض نمودن
sum U خلاصه نمودن
dissociating U تفکیک نمودن
dissociates U تفکیک نمودن
dissociate U تفکیک نمودن
imprisons U حبس نمودن
sums U خلاصه نمودن
imprisoning U حبس نمودن
imprison U حبس نمودن
cater U فراهم نمودن
catered U فراهم نمودن
sketches U رسم نمودن
numeralization U عددی نمودن
installs U منصوب نمودن
installing U منصوب نمودن
install U منصوب نمودن
friends U یاری نمودن
caters U فراهم نمودن
catering U فراهم نمودن
mirroring U معکوس نمودن
standardizing U استاندارد نمودن
sorting U مرتب نمودن
impeach U احضار نمودن
instal U منصوب نمودن
impeached U احضار نمودن
impeaches U احضار نمودن
indorsation U تصویب نمودن
impeaching U احضار نمودن
waive U اغماض نمودن
stock piling U ذخیره نمودن
acquitting U نمودن برائت
standardizes U استاندارد نمودن
standardize U استاندارد نمودن
sketched U رسم نمودن
standardising U استاندارد نمودن
standardises U استاندارد نمودن
acquit U نمودن برائت
acquits U نمودن برائت
standardised U استاندارد نمودن
sketch U رسم نمودن
depilate U ازاله مو نمودن از
account U محاسبه نمودن
sending U ارسال نمودن
dusk U تاریک نمودن
double U مضاعف نمودن
adjust تصفیه نمودن
send U ارسال نمودن
anneal U بادوام نمودن
arraign U احضار نمودن
assimilatc U مقایسه نمودن
authorise U مجاز نمودن
abating U رفع نمودن
accommodate U تطبیق نمودن
affixing U اضافه نمودن
adjust تسویه نمودن
sends U ارسال نمودن
abate U رفع نمودن
abated U رفع نمودن
affix U اضافه نمودن
doubled up U مضاعف نمودن
affixed U اضافه نمودن
affixes U اضافه نمودن
abates U رفع نمودن
accommodates U تطبیق نمودن
doubled U مضاعف نمودن
accommodated U تطبیق نمودن
bashes U دست پاچه نمودن
bashing U دست پاچه نمودن
hedge U کسب مصونیت نمودن
reciprocates U مقابله به مثل نمودن
bestialize U جانور خوی نمودن
reciprocated U مقابله به مثل نمودن
reciprocate U مقابله به مثل نمودن
bashed U دست پاچه نمودن
index U اندکس فهرست نمودن
rebuilds U تجدید بنا نمودن
bash U دست پاچه نمودن
sign a waiver U قبول اغماض نمودن
accoutre U با تجهیزات اماده نمودن
hedges U کسب مصونیت نمودن
compass U مدارچیزی راکامل نمودن
hedged U کسب مصونیت نمودن
receipt U اعلام وصول نمودن
frequency stabilization U پایدار نمودن فرکانس
indexes U اندکس فهرست نمودن
credit insurance U بیمه نمودن اعتبار
brutalization U حیوان صفت نمودن
commit U متعهدبانجام امری نمودن
cornering the market U قبضه نمودن بازار
anticlimax U بیان قهقرایی نمودن
deciphers U کشف رمز نمودن
deciphered U کشف رمز نمودن
indexed U اندکس فهرست نمودن
price fixing U ثابت نمودن قیمت
decipher U کشف رمز نمودن
commits U متعهدبانجام امری نمودن
committed U متعهدبانجام امری نمودن
receipts U اعلام وصول نمودن
committing U متعهدبانجام امری نمودن
rebuild U تجدید بنا نمودن
pontify U خودرا مقدس نمودن
magnetic tape sorting U مرتب نمودن با نوارمغناطیسی
anticlimaxes U بیان قهقرایی نمودن
alphanumeric sort U مرتب نمودن الفبا عددی
texture U دارای بافت ویژهای نمودن
comparmentalize U به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن
depone U عزل نمودن گواهی دادن
zaps U پاک نمودن قسمتی از برنامه
glamorization U پر زرق و برق و فریبا نمودن
disinfest U حشرات موذی را دفع نمودن
accentuate U اهمیت دادن برجسته نمودن
accentuated U اهمیت دادن برجسته نمودن
supplying U تامین موجودی عرضه نمودن
annihilate U از بین بردن خنثی نمودن
annihilated U از بین بردن خنثی نمودن
annihilates U از بین بردن خنثی نمودن
to something against risk U چیزی را از خطر حفظ نمودن
annihilating U از بین بردن خنثی نمودن
zap U پاک نمودن قسمتی از برنامه
brassage U هزینه مشکوک نمودن شمش
supply U تامین موجودی عرضه نمودن
supplied U تامین موجودی عرضه نمودن
japanize U بسبک ژاپونی تزئین نمودن
zapping U پاک نمودن قسمتی از برنامه
accentuates U اهمیت دادن برجسته نمودن
accentuating U اهمیت دادن برجسته نمودن
textures U دارای بافت ویژهای نمودن
suppliers rating U درجه بندی نمودن فروشنده ها
to be i. with an idea U فکری در کسی تاثیر نمودن
zapped U پاک نمودن قسمتی از برنامه
whistle-stop U در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
whistle stop U در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
abash U خجالت دادن دست پاچه نمودن
to commit yourself to do something U خود را به انجام امری متعهد نمودن
to engage yourself to do something U خود را به انجام امری متعهد نمودن
to prove a will U درستی و اعتباروصیت نامهای را محقق نمودن
to graps at anything U برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
sills U گسله بستری دارای استانه یاپایه نمودن
sill U گسله بستری دارای استانه یاپایه نمودن
greased U روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
grease U روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
to force ones hand U کسیرابرخلاف میلش واداربکردن کاری یا اتخاذرویهای نمودن
tweaks U تنظیم عالی ومیزان نمودن یک قطعه تجهیزات
tweaking U تنظیم عالی ومیزان نمودن یک قطعه تجهیزات
tweaked U تنظیم عالی ومیزان نمودن یک قطعه تجهیزات
to p upon any one's blunder U لغزش کسیراباشتیاق پیداکردن وبدان حمله نمودن
greasing U روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
tweak U تنظیم عالی ومیزان نمودن یک قطعه تجهیزات
recitations U از حفظ خوانی بازگو نمودن درس حفظی شرح
apotheosize U تکریم اغراق امیز نمودن بدرجهء خدایی پرستیدن
to respect oneself U رعایت شرافت نفس نمودن خودراباشرف ومحترم نگاهداشتن
recitation U از حفظ خوانی بازگو نمودن درس حفظی شرح
launch U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
sort effort U تعداد مراحل لازم جهت مرتب نمودن یک رکورد نامرتب
cash dispenser U ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
launched U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
cash dispensers U ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
retrofit U بروز در اوردن یا اضافه نمودن به یک سیستم موجودبه منظور بهبود ان
launches U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
demands of providing healthy living and working conditions U خواسته هایی از فراهم نمودن شرایط زندگی و کار سالم
launching U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
mesfet U دستگاه فعال اصلی که مدارهای مجتمع ارسنیک گالیم به منظورتقویت جریان و معکوس نمودن ان بکار می رودEffect SemiconductorField etal
edge finish U شیرازه بافی [جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
broach U برای نخستین بار بازکردن بازکردن یامطرح نمودن بسیخ کشیدن
broaching U برای نخستین بار بازکردن بازکردن یامطرح نمودن بسیخ کشیدن
broaches U برای نخستین بار بازکردن بازکردن یامطرح نمودن بسیخ کشیدن
broached U برای نخستین بار بازکردن بازکردن یامطرح نمودن بسیخ کشیدن
probate U گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
groupage U ادغام نمودن بارهای مختلف جهت حمل ترکیب در حمل
smalltalk U یک سیستم زبان و نرم افزارکه برای هر چه بیشتر اسان نمودن استفاده از کامپیوترتوسط افراد عامی طراحی شده است اسمال تاک
Hanbel U [نوعی گلیم مراکشی که صرفا جهت مفروش نمودن زمین بافته شده، و دارای خطوط موازی و رنگین با نقشه های پرکار می باشد.]
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com